انشا در مورد حس
مقدمه: راه ارتباط انسان با طبیعت و محیط پیرامون و اطرافش همین حس است. اگر چشم نباشد نمی تواند دنیای خود را به خوبی و خوشی ببیند و اگر گوش نداشته باشد، نمی تواند ارتباط کلامی و لفظی هم داشته باشد. حس می تواند ما را از همه جا مطلع کند.
بدنه: اگر حس بویایی نبود، هیچ بویی را حس نمی کردیم و از بوی خوش گل و گیاه و سبزه محروم می شدیم. اگر چشایی نداشتیم هیچ غذایی برای ما مزه نداشت و نمی توانستیم طعم خوش این همه غذاها و میوه های بی نظیر و رنگارنگ را حس کنیم.
اگر لامسه نداشتیم، نمی توانستیم لطافت برگ و گیاه و خنکای آب را حس کنیم. نمی توانستیم دستان مهربان مادر را حس کنیم و دنیا برایمان ارزشی نداشت. چشم این حس بی نظیر ارتباط ما را با جهان بسیار زیبا کرده و می توانیم این همه نعمت بی حساب را ببینیم و هر صبح به آسمان خیره شویم م از این آبی بی کران لذت ببریم.
اگر شنوایی نداشتم چگونه صدای ناب پرندگان و چشمه و رود و هزاران صدای گوش نواز را می شنیدم. اندام های من به من کمک می کنند تا به همه جهان اطراف خویش ارتباطی تنگاتنگ داشته باشم و از همه لذت ببرم. اما حسی عجیب و زیبا در درون من موج می زند که سرشار از عشق و عاطفه و مهربانی است.
حس مهر و عاطفه به همه موجودات و پرندگان و حیوانات که در من معجزه می کند و هر روزم را زیباتر می کند، هرچند منشا این حس عجیب همان حواس پنجگانه هستند ولی این حس بی مانند در درون من زمینی نیست و پر از نجوای خدا خدا است. حس مهر و عاطفه و عشق و دوست داشتن که موجب رویش باورهای ناب نوع دوستی و مهر ورزی می گردد.
نتیجه گیری: حس همان شعور است که در درون هر انسانی موج می زند و گاهی در راه درست صرف شده و زمانی در راه نادرست به کار گرفته می شود. اگر حس خوبی نسبت به پدیده های عالم و حوالی خود داشته باشیم می توانیم اثر پذیری مفید و موثری هم شاهد باشیم.
💓💖💗💞
معرکه بده لطفا